دیشب میخواستم یه پست جدید بنویسم، یعنی خیلی اتفاقی تو برهوتی از اینترنت زدم رو سایت بیان و بالا اومد. یه هفته ست هیچ سایتی حتی داخلی ها برام بالا نمیاد و باز شدن صفحه بیان مثل این بود که از ته یه چاه بلاخره یکی صداتو شنیده. با اینکه زیاد اهل تل و اینستا نیستم اما سرچ کردن چیزایی که در لحظه برام سوال میشه و ذهنمو درگیر میکنه برام مثل یه عادت شده. یه عادت که خودمم نمیدونستم بهش اعتیاد دارم.

دیشب وقتی میخواستم شروع کنم به نوشتن ذهن درگیری داشتم که تمایل داشت به ناخوش بودن. نمیدونستم راجع به چی میخوام بنویسم اما میدونستم دلم میخواد خودمو تو کلمات غرق کنم.

نمیدونم چطور شد که یهو شروع کردم به خوندن پست های قبلیم ولی خوندن بعضی هاشون انقدر برام جذاب بود که گاهی یادم میرفت خودم نوشتمشون.
انقدر به خوندن ادامه دادم تا رسیدم به اولین پست وب. خیلی هارو سرسری میخوندم و خیلی هارو هم رد میکردم ولی بعضی از پست ها منو وادار به میکرد به فکر کردن. فکر کردن به اینکه واقعا منه واقعی کیه؟ اینهمه نوسان تو درونم بخاطر چیه؟
تا همین الانش مثل یه بچه داشتم از صفحم مراقبت میکردم. تا نکنه یکی بیاد یچیزی بگه که من دیگه از نوشتن دست بکشم. ولی الان دیگه بازش میذارم تا رهگذری بتونه از کنارش عبور کنه. بچم دیگه به اندازه کافی جون گرفته که بتونه رو پای خودش وایسته. دیگه من فقط برای پیرزنی مینویسم که در آینده قراره اینجارو بخونه.

یکی از چیزایی که دیشب به خودم یادآور شدم نوشتن حتمی عنوان بود. عنوان باید بیان کننده حال و هوای کلی متن باشه که بتونم پست هارو موقع خوندن تو ذهنم دسته بندی کنم.

 

دیشب انقدر خسته بودم که نتونستم چیزی بنویسم. همین الانش هم چیزایی که باید گفته میشد رو بیان نکردم. ولی در تصحیح پست قبلی باید بگم "1دی"، نه "1آذر".
بقیش بمونه واسه پست بعد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها